خونه رنگی

خونه باید رنگی باشه :)

خونه رنگی

خونه باید رنگی باشه :)

خونه رنگی

خیلی چیزا نمی دونم..
ولی می دونم که می خوام بدونم..
:)

خونتون رنگی

آخرین مطالب


عید غدیر است و نمی دانم چه صیغه ای است که مادرمان شب عید غدیر برایمان حلیم پخته است :)

و اما طرز تهیه مادرانه حلیم. گندم حلیمی (توجه داشته باشید که فرق می کند با گندم های دیگر، در همان مغازه باید تاکید کنید که گندم حلیمی می خواهید، و بعد حواستان باشد گندمش قرمز نباشد، سفید باشد) را می گذارید خیس می خورد، مثلا شب تا صبح. به مقداری که می خواهید. سینه مرغ رو می گذارید بپزه از طرفی، از طرفی دیگر هم همین گندم را زیرش روشن می کنید و کمی آب جوش می ریزید تا بپزد. مرغ را بعد از پختن ریش ریش کنید و به گندم اضافه کنید (بعضی ها از گوشت های دیگر استفاده می کنند، که اصلا جالب نمی شود) حالا بگذارید تا حسابی بپزند. بعد از اینکه پخته می شوند حالا موقع قوام آمدنه حلیمه. و در واقع باید بالا سرش بایستید، آبش هم که کم شد باید آب بریزید. فقط هم زدنش و سر پا ایستادنش کمی سخت است، چون خیلی زود ته می گیرد.این پروسه ی پخت اگر گندمش را خیس کرده باشید از قبل، دو سه ساعتی طول می کشد. کمی هم روغن اضافه کنید. اما نمک و ادویه و چیز دیگر نیازی نیست.

دیدید که حسابی قوام اومد و در واقع مواد کمی کشدار شد و حسابی حل شد، دیگه حلیم آماده است. می تونید توی ظرفی دیگه کمی روغن بریزید و کمی دارچین و کمی زدرچوبه (بعضی ها دارچین یا زرد چوبه نمی ریزند، سلیقه ای است) و موقع خوردن روی حلیم بریزید. و اما چاشنی حلیم شکر است، آن اصل کاریش. اما ما با نمک می خوریم. و خیلی هم فوق العاده است. اگه نخوردین با نمک حتما این کارو بکنید. :)))

این هم عکسش که چشم و چال تزئینمون یکم کج شد :)))


                     

                   







زندگی نوشت:

خیلی باید مواظب بود که حلیم ته نگیرد. ما آدم ها هم باید همیشه خودمان را هم بزنیم، رکودمان باعث ته گرفتنمان می شود، آنوقت باید یکی با قاشق بیافتد به جان ما و شروع کند به کنده کاری و ما همش دردمان بگیرد. پس لطفا ته نگیرید :) 




  • ماهی رنگی


این آشی که ملاحظه می نمایید با کمی دست کاری از آش دوغ و ماست ساخته شده است. و خوبی اش این است که هم زود آماده می شود و هم خوشمزه می باشد شدید. اول عدس را می گذاریم با سبزی بپزد، آن آخرهایش کمی برنج میریزیم (حواسمون باشه برنجش کم باشه، کم تر از عدس) بعد که پختند. خیلی نمی خواد آب ببندید، چون دوغ هم اضافه میشه. بعد دوغ محترم رو می ریزیم و شروع می کنیم  به هم زدن تا اینکه بجوشه و قوام بیاد. باید حسابی هم بزنیم وگرنه دوغ می بره و خراب میشه. نمک و روغن رو هم که یادتون نمیره. و همینطور سیر. که قبل از ریختن دوغ حالا به هر شیوه ای، رنده یا خرد شده داخلش بریزید. آش ملس و خوشمزه ای میشه. امتحان بکنید.


 

              








  • ماهی رنگی


ما یه چندتایی پامادور (گوجه های ریز) در این باغچه ی یک متری حیاطمان کاشتیم. کلا حاصل و برداشت ما یک دانه بود که در تصویر زیر مشاهده می نمایید :)) که البته توسط بنده نوش جان شد. پامادور مزه ترش و ملسی دارد که آدم از خوردنش سیر نمی شود. املت پامادور معرکه می شود. با این کوچکی ببینید چه دلی از آدم می برد :))))



              








زندگی نوشت: کاش می شد خیلی چیزها را خودمان بکاریم در خانه. لذتی دو چندان دارد کاشتن و برداشتن. خدایی چه می کاریم در این زمین که در آن دنیا بخواهیم برداشت کنیم و لذت ببریم؟




  • ماهی رنگی


گاهی یه دوغ ساده اونقدر به آدم میچسبه که نگو و نپرس.

یه دوغ که توش گل سرخ و نعناع وول بخوره... :))


 

 







زندگی نوشت:

نعناع و گل هیچوقت حل نمی شند توی دوغ، اما در کنار هم مزه ی خوبی به دوغ می دن. گاهی قرار نیست توی کسی حل بشیم، خوبه در کنارش باشیم و خوش باشیم. :)



  • ماهی رنگی


یعنی عشق منه این خورش. مثل قیمه است تقریبا دستور العملش.

اول گوشت رو کمی تفت می دیم با پیاز و بعد لپه میریزیم و آب رو می بندیم بهش.

در این فاصله بامیه ها رو که سرشون رو کندیم (از بیخ نکنید یهو دل و رودش بریزه بیرون) توی ماهی تابه سرخش می کنیم.

بعد که گوشت و لپه پخت، رب رو بهش اضافه میکنیم و چند دقیقه بعد بامیه هارو میریزیم توش. نکته اش اینجاست که بامیه ها رو نباید زیاد بزارید اون تو غُل بخورند. کلا یک ربع تا بیست دقیقه. اگه زیاد بزارید با یک شفته خورش مواجه میشید. :))

یه نکته ی دیگه هم اینکه بامیه های ریز رو بخرید از بازار. چون بزرگ ها دونه درشت میشن و زیاد جالب نمی شه.

اینم عکسش.


                       








زندگی نوشت:

دونه های بامیه یه ردیفه. انگار دندونای ردیف و مرواریدی ای دارن بهت می خندن. توی زندگی بخشیدن لبخند به دیگران چیزی از ما کم نمی کنه. پس دریغ نکنیم :)



  • ماهی رنگی


پختن حلوا یک فن که از هرکسی برنمی آید. ببینید اینو کی گفتم.

اول روغن را داغ می کنیم و بعد آرد رو می ریزیم. و بعد شروع می کنیم به تفت دادن. این مرحله باید دست رستم دستان داشته باشی تا خوب هم بزنی وگرنه زودی می سوزه. بعد که کمی قهوه ای (نه خیلی سوخته و نه خیلی خام)  شد. شیره ای رو که آماده کردین آوار می کنید رو سرش. و بعد هم می زنید و می زنید تا قوام بیاد. برای شیره هم که آب رو جوش میاریم و بعد شکر رو میریزیم و جوش میاد تا غلیظ بشه. توی شیره کمی هم گلاب و زعفران می ریزیم تا حسابی خوش عطر بشه.

یکم سخت میشه اندازه ها رو تو حلوا فهمید. مثلا روغنش خیلی نباید باشه چون بعدن پس میده و وایلا میشه. یا شیره اش باید متناسب با آرد باشه.




         







زندگی نوشت:

وقتی شیره رو روی آرد داغ تفت داده شده میریزیم یه جلز و ولزی میکنه که نگو و نپرس. در مواجهه با هر چیزی شابد اولش سخت باشه و جلز و ولز کنیم. اما حواسمون باشه که شاید برای قوام اومدن ماست :)




  • ماهی رنگی



 

                





توی نمایشگاه کتاب سلانه و خسته خسته داشتم قدم میزدم که یه خانمی صدام کرد به غرفه اش. یه کتاب کوچیک آشپزی داد دستمو گفت من اینو نوشتم. غذاهای مفید و خوب و از این جور تبلیغ ها. اولین صفحه ای رو هم که باز کرد همین رولت بادمجون اومد.

دیشب با اینکه بعد افطار افت فشاری دامن گیرم شده بود، گفتم برای سحری چند تایی از اینا درست کنم. اول بادمجون رو لایه های نازک می کنیم و سرخ می کنیم و میذاریم تو یه بشقاب دیگه. برای موادش هم گوشت چرخ کرده (یا سویا) و گوجه رنده شده و پیاز (اگرم خواستین سیر) و نمک و فلفل رو با هم تفت میدیم. بعد این مواد رو میریزیم روی بادمجون ها و میپیچونیم. اگه نمی مونه می تونید از خلال دندون استفاده کنید تا موقع خوردن هم راحت بشه برش داشت. از اونجایی که روی این رولت ها پنیر پیتزا میریزن و میذارن تو فر. من این کارو نکردم. اولن نصفه شبی پنیر پیزام کجا بود. بعدشم وقتی همه ی موادش به خوبی پخته بودن نیازی به فر نبود. فقط کمی در تابه رو گذاشتم و چند دقیقه ای روی گاز موند.

خیلی هم خوشمزه شد. دفعه دیگه حتما پنیر پیتزا میریزم. :) راستی خواستین موقع خوردن سس گوجه فرنگی هم روش بریزین، عالی میشه. :)










زندگی نوشت:

داشتم که بادمجون ها رو سرخ می کردم. چند لحظه ای هواسم پرت گوشیم شد، متأسفانه همون چند ثانیه باعث شد سه تا از بادمجونا بسوزن و راهی سطل زباله بشن. توی زندگی خیلی از این حواس پرتی ها می کنیم و متأسفانه خیلی چیزایی که داریم می سوزن. و بعد از سوختن تازه آه از نهادمون بلند میشه که ای داد بی داد...





  • ماهی رنگی


آش اوماج یه آش محلیه، البته الان که داشتم سرچ می کردم علاوه بر آذری ها چند شهر دیگر هم از این آش می پزن. :)

الان بهتون میگم چطوری ساختمش، با راهنمایی های مامان البته.

اول عدس رو با سبزی و  آب میذاریم بپزه. نکته مهم سبزیشه. سبزی این آش آویشنه. این سبزی هم خوش عطرش می کنه و هم کمی تندش میکنه. من عاشق همین سبزیشم :))

 

                                   



البته بعضی ها آش سبزی عادی میریزن، اما این باحال تره.
البته گوشت هم میریزن. یا چرخ کرده یا مرغی که گوشتش رو پرپر کرده باشی. البته من گردن مرغ داشتم و ریختم توش :)
بعد که دیدیم موادش پخت. نوبت اوماج یا همون خمیرشه. عاشق این مرحله ام :)
چند قاشق آرد رو با کمی آب همین مواد قاطی می کنیم و کمی هم نمک. خمیر سفتی درست می کنیم. و بعد رنده اش می کنیم.
این شکلی:

          
         




بعد میریزیم توی آشمون. به همین راحتی. کمی نمک و ادویه و کمی هم فلفل سیاه میریزیم.
همزمان پیازی هم سرخ می کنیم و میریزیم داخل آشمون.
بعد از یک ربع دیگه آش اوماج یا اوماج آشی آماده است. کلی هم خوشمزه است. البته بیشتر تو فصل سرما می پزن چون سبزیش تنده و گرمابخش.



       



من که برای اولین بار لذت بردم از پختنش. برای سفره افطار عالی بود. آویشن هم که پر از خاصیته، میدونید دیگه.









زندگی نوشت:

باید حواستون باشه موقع اضافه کردن آب به آرد زیاده روی نکنید اونوقت باید همش آرد بریزید و آرد بریزید تا خمیر سفت بشه. تو زندگی هم نباید دروغ بگی و موضوع نشت پیدا کنه. اونموقع همش باید برای لاپوشی، دروغای دیگه بگی و موضوع همش بزرگ و بزرگ تر میشه.







  • ماهی رنگی


فعلا تنها تبحرم در سالاد پزونه :)

سالاد رو باید با نظم خرد کرد، وگرنه قیافش که داغون باشه، مزه اش هم مورد توجه قرار نمی گیره.

من الان خیار و گوجه و فلفل دلمه ای خرد کردم.

اکثرا جای فلفل دلمه ای پیاز خرد می کنن. ولی وقتی فلفل دلمه ای خرد میشه دیگه نمیشه پیاز هم ریخت.

به قولی فلفل دلمه ای و پیاز با هم در این سالاد نگنجند. :)

اما برای مزه. نمک و آبلیمو و دوست داشتین روغن زیتون.

اما یه فوت خوشمزه هم من براتون دارم. فلفل سیاه یه عطر دیگه ای به این سالاد میده. البته نه زیاد که تند بشه. :)



       





زندگی نوشت:
اگه مواد سالاد رو خیلی زودتر از خوردن قاطی کنی، آب می ندازه. آدم باید زندگیش رو به موقع طمع دار کنه. اخم و تخم، خنده.. باید به موقع باشه. وگرنه آب بندی میشه :)




  • ماهی رنگی